P2جادوشدم یاخوابم؟

عسلناز · 04:55 1399/11/25

های

پارت دومو آوردم😇

بروادامه بخون

رسیدیم به مهمونی.........

بعدازربع ساعت؛یهو دستی جلوم دراز شد و گفت:بانوی زیبا افتخاررقص باشمارودارم؟:)

من:ااا...بب..ببله

دستمو گذاشتم تودستش یهومن رو کشید،موزیکش آشنا بود...آررره موزیکی بودکه تونیویورک وجشن تولد کلویی پخش شد.

هههه یادش بخیر بچگیاااا:/

برام واقعا تعجب بود...آدرین با من برقصه😏حتما یه چی زده،نه اهلش نیس خوووو....

توافکارم بودم که کاگامی اومد آدرین دیدش ولی خودشو زدبه اون راه

کاگامی:سلام آدرین

الوووو...کجاییییی؟؟؟؟؟؟؟؟

اززبان آدرین🌸🌈

نیخواستم بهش محل ندم آخه هفته پیش تو پیج اینستاش باپسرعمش عکس انداخته بود،اونم نه عکس عادی....ازاون عکسایی که به غیرت من برمیخوره

اززبان کاگامی:

آدری جون یه جوری بود(ضهر مارو آدر\ههه عمرا بتونی ازم جداش کنی/نویسندم هرغلتی بخوام موکولم😈)

به مرینت میچسبید ولش نمیکرد یه سلام مویه نگاهم بهم ننداخت .

🌤فردا صبح... 

مامان:مرینتتتت پاشو گوشیت داره ۱۰دقیقه هست که میزنه.

من:اومدم😑

مامان:مرینت...ااا..راستش داره برات خواستگارمیاد.

من:چیییی!!!!!!...کدوم خری جرأت کرده!!!؟؟؟؟

مامان:حدس بزن😏

من:حتما پسرخالم بوکادیگه-.-

مامان:نچچچچ..من عمرا دخترمو دست اون یارو نمیدم

من:مامان یه راهنمایی کن دیگه:/☹️👍🏻

مامان:آ....د....ر...ی....ن....

من:عرررر😍🤩😍🤩😍☄️😍

مامان:شوخی کردم چند روز دیگه میاد.

من:عیبی نیس☹️⭐️

مامان:من انقدرموقع خواستگاریم ذوق مرگ نشدمااا

خودتو کنترل کن دختر:/

من:باشه....اوه راستی کلاسم دیرشد

بای مامان

💙💙💙💙💙

حالا ساعت بعد پارت میدم:)