قلب برفی کاگامیp3

عسلناز · 16:19 1399/12/06

سلام:)

بخاطر نظرات شما ادامه میدم داستانو

برید ادامه⭐️⭐️

♥️♥️♥️اززبان مرینت⭐️⭐️

داشتم لباسامو عوض میکردم یهو کت انگار جن افاد تو اتاقم.

یه جیغ فرا سرمه ای کشیدم و اون زودی پرید تو بالکن.

بدبخت از خجالت سرخ شده بود،کلی فحش کشش کردم.

فکرکنم دیگه اصلاًیه نگاهم با اون همه حرف زشتی که بهش زدم تو دانشگاه اصلا یه سلامم،بهم نکنه💎

لباسامو پوشیدم.....

انگار الماس درهم فشرده شدم،صورتموبرگردوندم...کت

من:کت تو اینجا چکارمیکنی؟بااون همه حرفایی که بهت زدم خیال هم نمیکردم دیگه جواب سلامم رو بدی!

کت:پنجه ها داخل.........مرینت تو بانوی دست و پاچلفتی منی!!!

من:گمشو از جلو چشام،گمشووو😐

کت:هرچقدر بیشتر حرص بخوری بیشتر جذاب میشی!

من:پر رووووووووو.....عوضی برو بیرون😐🔪

کت:هوییی...وحشی

من:الان شکمتو سفره می کنم😊🔪

کت:باوشهههههه

من:بوگو غلت کردم:|~

کت:غلت کردممم

میگم بریم رو پشت بوما یکم بشینیم ستاره هارو نگاه کنیم؟

من:آرهههه😊

کت:زودلیدی باگ شو،تابریم عزیزم♥️ 

من:باشه الان 

 ⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

شرمنده کم بود😐 لایکا نظرات یکم بدید پارت بعدو میدم😊

بای